حسامحسام، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
پیوند من و بهترینمپیوند من و بهترینم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

حسام حس خوش زندگی

نیم سال ونیم ماهگیت پسمل دوست داشتنی

  6 ماه و 7 روزت بود که برای اولین بار سینه خیز رفتی   انقدر بلا شدی که به همه جا سرک میکشی هنوز کامل نمیتونی بشینی باید حواسم بهت باشه چند ثانیه میشینی بعد میفتی   6 ماه و 16 روزت بود که برای اولین بار روروئکتو به سمت جلو بردی رو سطح صاف خیلی راحت میتونی به سمت جلو  وعقب ببری ولی رو فرش یه کم مشکله برات تازه یاد گرفته بودی و کلی ذوق داشتی فدای ذوق کردنت اینم نشستن چند ثانیه ای نبینم گریه تو عزیز دلم اینجام از بغلم گذاشتمت رو تخت گریه کردی لوس من 6 ماه و27 روز قربون خنده هات برم خنده که چه عرض کنم قهقهه   &...
7 مهر 1394

نیم سالگیت مبارک عشقم

سلام حسامی 6 ماهگیت مبارک عزیز مامان چقدر روزا زود میگذره نیم سالی که با هم گذروندیم همه روزش بهم خوش گذشته با تو بودن همیشه بهم حس خوبی داده و میده ولی دروغه بگم دلم برای روزایی که خیلی نی نی بودی تنگ نمیشه خاطراتی که باهات داشتم و مرور میکنم غرق دوست داشتن میشم قراره پس فردا برای واکسن ببرمت مرکز بهداشت ولی دوست داشتم روزی که 6 ماهت میشه یه چیزایی برات ثبت کنم خداروشکر میکنم بخاطر این روزای قشنگ مرسی که هستی بوس   پی نوشت:عزیزم 19 ام رفتیم مرکز واکسن 6 ماهگیتو زدیم.خداروشکر تب نکردی.ولی من بازم خیلی نگران بودم با اینکه بدنت حرارتی نداشت ولی مامانی بالا سرت آماده باش بود. آفرین به پسر با دوامه من یه کار ج...
17 شهريور 1394

عکسهای پنج ماهگی عشق مامان

اینجا همه حواست به توپت بود وقتی صدات کردم اینطوری نگام کردی اینجام میخواستی دوربین و از دستم براری قربون چشمای گردت برم مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن   در حال هام کردن خانوم گاوی مورد علاقه ت حسام بغل دایی جونش         حسام با باباجونش در حال خوردن ماکارونی انقدم دوس داشتی و ملچ ملوچ میکردی که دلم نمیومد بهت ندم اینجام طبق معمول میخواستی دوربینو از دستم بقاپی اه کاری به کارم نداشته باشین میخوام بخوابم مامان یه لحظه ...... مدل جدید: از اوایل 5 ماهگی این مدلی میخوابی ...
8 شهريور 1394

پنج ماهگیت مبارک شازده کوچولو

5 ماهگیت مبارک فینگیلی       عزیز مامان به لطف خدا و حضور شما روز و شب های خیلی خوبی و دارم میگذرونم وجودت خیلی بهم آرامش میده ولی خودمونیم ها خیلی شیرین و شیطون شدی اینروزا در تلاشی خودتو به سمت جلو هل بدی وقتی جلوت اسباب بازی مور علاقه تو میزارم همش تلاش میکنی که دستتو بهش برسونی وقتی هم نمیتونی عصبانی میشی و شدیدا دست وپا میزنی تا اینکه میبینم دور 360 درجه زدی بازی لی لی حوضک رو خیلی دوست داری فدای صدات .فدای خنده هات .فدای نگاه قشنگت برم من ...
17 مرداد 1394

اواخر چهار ماهگی

گل پسرم بعد آب تنی این شکلی میشه فدای چشمات (4 ماه و 18 روز)   حسام از یه دریچه کوچیک در حال جذب ویتامین D صبح از ساعت 11 تا 12 وقت آفتاب گرفتن و ماسا ژ ت هست کلی کیف میکنی عزیزم اتاقت آفتاب گیر هست ولی نور مستقیم از همین یه تیکه رد میشه (4 ماه و 20 روز) اینجام تو بغل مامانی کنار پنجره (داریم صدای گنجشکارو گوش میدیم و باهاشون حرف میزنیم) بعدش نشستی پیش گلی که دوسش داری راستی مامان جون این عجب گل خوشگلیه بزار بو کنم ببینم چه بویی داره؟!!!!! نخیر مثل اینکه باید بخورمش تا بفهممم چه بو و طعمی داره (عزیز مامان همه چیز رو دوس داری بچشی حتی از این گل هم نمیگذری) میدونم...
9 مرداد 1394

اشعار این روزهای من

عزیز دلم یکی یدونه ی من این پست رو باید زودتر از اینا برات میذاشتم الان یهویی یادم افتاد که جه خوبه اینو برات ثبتش کنم از وقتی که احساس کردم درک میکنی برات یه سری شعر میخونم شما هم تو چشم مامان زل میزنی و یه جاهایی از شعر که تکرار میکنم یا با صدای بلند تری میخونم کلی ذوق میکنی و دست و پا میزنی   1:گوزلرین قلبیسن شیرین دیلین قندیسن دونیالار سنه قوربان اورگیمین بندیسن   2:آتیم توتوم بالامی شکره قاتیم بالامی آتاسی ائوه گلنده قاباقا توتوم بالامی   3:بالام بالام بال دادیر بالام آدام آلدادیر شیرینی بال دان شیرین آجی سی دا بال دادیر   4:لالایی ددیم یاتاسان قیزیل گوله باتاس...
7 مرداد 1394

واکسن چهارماهگی

سلام گل پسر مامان الهی قربونت برم که انقدر آرومی خدایا هزاران بار شکرت به خاطر نعمت بی نظیری که بهم عطا کردی عزیز مامان من و بابا خیلی دوست داریم و از لحظه به لحظه با تو بودن داریم لذت میبریم وجودت به زندگیمون رونق داده.از وقتی تو هستی زندگیمون هزار رنگ شده سعی میکنم از ثانیه های با تو بودن لذت ببرم چون این روزا دیگه برگشت پذیر نیست خدارو شکر روز به روز داری بزرگتر میشی و مامان و بابا از وجودت بهره مند جدیدا خیلی سر و صدات زیاد شده جیغ میکشی قهقهه میزنی منم با تک تک حرکاتت ذوق میکنم خوب حالا از غلت زدنت بگم که یه مدت چون ختنه شده بودی نذاشتیم غلت بزنی فکر میکردم شاید یادت بره ولی 11 روز بعد از ختنه شدنت دوباره غلت زدی ی...
23 تير 1394

چهارمین ماهگردت مبارک

گل پسرم یکی یکدونه ی مامان وارد ماه چهارم شدی امروز حلقه ت افتاد خدارو شکر به خیر گذشت داری یواش یواش شیطون میشی خیلی دست و پا میزنی از این به بعد وقتی تو بغلمی خیلی بیشتر باید حواسمو جمع کنم دیگه یواش یواش بازی دالی موشه رو داری یاد میگیری و نسبت به قبل عکس العملت نسبت به این بازی بیشتر شده موزیک تشک بازیتو خیلی دوس داری و وقتی گریه میکنی با صداش آروم میشی و میخندی خیلی از خودت صدا در میاری و مثلا باهام حرف میزنی چند وقته هرچی میدم دستت راحت نگهش میداری و تسلط پیدا کردی جالبه همش هم دوس داری اسباب بازیاتو بچشی پاهات و با دستات نگه میداری و میبری نزدیک دهنت خوشبختانه فعلا که نمیخوری شایدم چندروز آینده..... از وقتی ختنه ت کر...
17 تير 1394