اواخر چهار ماهگی
گل پسرم بعد آب تنی این شکلی میشه فدای چشمات
(4 ماه و 18 روز)
حسام از یه دریچه کوچیک در حال جذب ویتامین D
صبح از ساعت 11 تا 12 وقت آفتاب گرفتن و ماساژت هست کلی کیف میکنی
عزیزم اتاقت آفتاب گیر هست ولی نور مستقیم از همین یه تیکه رد میشه
(4 ماه و 20 روز)
اینجام تو بغل مامانی کنار پنجره (داریم صدای گنجشکارو گوش میدیم و باهاشون حرف میزنیم)
بعدش نشستی پیش گلی که دوسش داری
راستی مامان جون این عجب گل خوشگلیه
بزار بو کنم ببینم چه بویی داره؟!!!!!
نخیر مثل اینکه باید بخورمش تا بفهممم چه بو و طعمی داره
(عزیز مامان همه چیز رو دوس داری بچشی حتی از این گل هم نمیگذری)
میدونم اینا همه از رو کنجکاویه پس واسه یک بار و رفع کنجکاویت اشکالی نداره
در آخر هم خرابکاری کردی چنان گل رو کشیدی گلدون افتاد سنگاش ریخت بیرون اون لحظه رو دیگه نتونستم عکس بگیرم از تعجب چشات گرد شده بود قربون چشمای نازت
و در آخر یه لبخند زیبا از عشقم
اینم بگم که تکرار حرفات به میم تبدیل شده خیلی مممممممم مممممممم میکنی چند بار هم تا حالا مامممممممممممممممممممم گفتی (مامانی آرزومه مامان گفتنتو بشنوم)
خدایا شاکرم به خاطر نعمتت
انشالله قسمت همه آرزومندان