حسامحسام، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
پیوند من و بهترینمپیوند من و بهترینم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

حسام حس خوش زندگی

اولین یلدای نفسمون

1394/10/3 20:38
نویسنده : مامان حسام
379 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم یلدات مبارک حس خوبیه که سال پیش این موقع تو وجودم بودی و امسال در کنارممحبت

بودن در کنارت تو همچین شبی برام خیلی شیرین و لذتبخش بودبوس

سال پیش این موقع 7 ماهه تو وجود مامان بودی و ما 2 تایی خونه مامانی(مامانه مامان)یلدا گرفتیم و امسال در کنارم خونه خودمونجشن

انشالله 100 سال از این یلداها ببینی

پسرک شیطون من دیگه قشنگ پا میشی دستتو به هر جا که قابل دسترسه تکیه میدی و راه میری مثلا از مبل میگیری راه میری و بعد به انتهاش که میرسی دستتو میزاری رو میز و غیره تشویق

از اواخر ماه هشت دستتتو میزاری رو روروئکت و خودتو میکشی بالا و به حالت واکر  و چرخ دستی (خخخخخ) روروئک به سمت جلو هدایت میکنی و دیگه زیاد دوس نداری سوارش بشی بیشتر به هل دادن روروئک علاقه داری بغل

البته الان دیگه سوار شدن تو روروئک خیلی خطری شده ترسو چون سرتو همچین میاری بیرون که چند بار نزدیک بود با سر بخوری زمینگیج

وقتی هم بیرون روروئک وامیستی سرتو میبری تو نشیمنگاه روروئکت و این حرکتت خیلی خنده دارهخندونک

کنجکاویت به حد اعلا رسیده و این باعث شد که کل خونه رو ایمن کنیم و جاهای خطرناک و بپوشونیم و آینه  رو ثابت کنیم رو دیوارهیس

همه دکوریهامو جمع کردم تا بتونی راحت هر جا که میخوای بری و من دیگه نگران حالت نباشم و الان دیگه تقریبا خونمون امن شده واست پس راحت به شیطنتات ادامه بده بوس

از وقتی وارد ماه 9 شدی خیلی وابستگیت به مامان زیاد شده هر جا میرم چشمات دنبالمه

پشت سرم خیلی گریه میکنی نمیزاری به کارام برسم و من این و اصلا دوس ندارمنه

همش باید بغلت کنم تا آروم بگیری

وقتی نصف شب از خواب بیدار میشی گریه میکنی و وقتی منو میبینی زودی میای طرفم منم بغلت میکنم و کلی لذت میبرم که حس امنیت بهت میدممحبت

فعلا همینا یادم میاد اگر بازم چیزی یادم افتاد میام همینجا مینویسم

پی نوشت:9 ماه و 16 روزت بود که اومدم وبلاگتو به روز کردم فرداش یعنی 9 ماه و 17 روز بودی که روروئکتو جمع کردیم کاری کردی که دیگه راضی به نبودش شدیم.خندونکخندونکخندونک

حالا پیش به سوی عکس

دوستان نی نی وبلاگی عزیزم یلدای همگی مبارکمحبت

 

 

 

 

اولین یلدای حسام وسالگرد عقدمون

نقطه ای از خونه که حسام و باباش از 2 ماهگی به بعد وقت رفتن بیرون از خونه عکس میگیرن

حسام برای اولین بار جیگر خور میشودبوسبوس

همچین با ولع ملچ ملوچ میکردی کلی کیف کردیمو بهمون چسبیدبغل

تو همیشه بخند

حسام متعجب و متفکرمتفکر

 

پسندها (7)

نظرات (3)

【p】【a】【r】【y】【a】
3 دی 94 20:45
یلداتون مبارک اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ* لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ کَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ* خداحفظش کنه
مامان حسام
پاسخ
مرسی عزیزم ببخشید عکس نزاشته بودم اومدی و رفتی
کیان
5 دی 94 12:18
به به حسام جون چه سفره یلدای قشنگی دست مامانی درد نکنه. تو خودت جیگری داری جیگر می خوری جیگر
مامان حسام
پاسخ
مامان متین نازنین لطف داری.خخخخخخخ آره خیلی هم دوست داشت
مامانی مینا
10 دی 94 3:11
حسام عزیزم،پسر ناز و دوست داشتنی اولین یلدات مباااااااااارک باشه.امیدوارم همیشه کنار خانواده عزیزت لحظات خوشی رو سپری کنی.خیلی دوست دارم.
مامان حسام
پاسخ
مرسی مینا جونمممممممم