حسامحسام، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
پیوند من و بهترینمپیوند من و بهترینم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

حسام حس خوش زندگی

دیدار با بزرگ فامیل.رویش چهارمین مروارید.کوتاهی مو

1394/11/3 16:07
نویسنده : مامان حسام
377 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم برای هر کدوم از این توضیحات باید پست جدا میزاشتم ولی باور کن انقدر وقت کم میارم اصلا هم نمیدونم روز و شبم چطور میگذره همش با تو سرگرمم خیلی هم شیطونی میکنی همش باید دنبالت باشم ببینم چیکار میکنی کجا میری که مبادا خدایی نکرده زمین بخوری.خیلی هم بهم وابسته ای جالبه برای خودت بازی میکنی تا میام از پیشت تکون بخورم گریه میکنی نمیزاری به کارام برسمکچل حتی برای خودم به سختی غذا درست میکنم شبم که میشه منتظر میشم بابا بیاد بعد مشغول غذا درست کردن میشم یه چند وقت بود که غریبه میدیدی گریه میکردی ولی خداروشکر این عادت از سرت افتاد و الان دیگه گریه نمیکنی اول یه کم تو بغل خودم نگهت میدارم تا عادت کنی بعد میزارمت زمین و به راحتی بغل همه میری همینطوری بمون امیدوارم همیشه اجتماعی بمونیبوس

اصلا پیشم نمیشینی که بخوام بهت چیزی یاد بدم یا با اسباب بازیات بازی کنیم خودت تنها بازی میکنی هنوزم زیاد به اسباب بازی علاقه نشون نمیدی بیشتر سیم موبایل علاقه داری

تا الان هم کلمه بابا مامان ننه دده آب دیزززززززززززز رو بلدی وقتی بهت میگم حسام ماشینتو بده اگر مشغول بازی باهاش باشی تو دستت باشه به طرفم میگیری و میدی البته بیشتر به بابا میدی تا مامانسوال

3 تا دندون داری با هم در میاری یکیش که کامل اومده بیرون در 10 ماه و 9 روزگی الهی بمیرم خیلی هم اذیت شدی اصلا هم وزن اضافه نکردی تازه لاغر هم شدی سلامت باشی اینا همه حل شدنیه عشقممممممممممممممممم

هفته ای که گذشت با مامانی خاله ها و بابایی رفتیم پیش مامان بزرگ عزیزم(عمه ی بابا)جالبه ایشون بزرگترین فرد فامیل بابا و شما کوچیکترین فرد فامیل  هستین منم از فرصت استفاده کردم و یه عکس یادگاری ازتون گرفتم فدای جفتتون

10 ماهو 14 روزت بود که بابا گیر داد باید ببرمش آرایشگاه موهاش مرتب بشه این شد که شما اولین آرایشگاه رفتنو تجربه کردیزبان عزیزم بابایی دوس داشت شما خیلی مو داشتی ولی برعکس موهات کمهغمگین تصمیم گرفتیم ببریم آرایشگاه موهات وکوتاه کنه تا یه دست دربیاد امیدوارم تا عید دوتا دونه شویدت تبدیل به 4 تا دونه شوید بشهخندونکبعد که بردیمت اصلا گریه نکردی جالبه هم میخندیدی هم اینور اونورو با تعجب نگاه میکردی بعد که کارآقای آرایشگر تموم شد بابا آوردت بیرون میخواستم دولوپی قورتت بدم انقدر قیافت بامزه و خنده دار شده بودخندونکمحبتبوس

ولی در کل خیلی تغییر نکردی چون موهات قبلشم خیلی زیاد نبود

مامان کیان جون ببین مثل من حساسیت به خرج نده عکسای جیگرمونو بزار ببینیم خخخخخخخخخ

الان این پست و میبندم بعد که وقت کردم میام عکساتو میزارم اگر باز چیزی یادم اومد میام اضافه میکنم

دوست دارم پسر عزیزتر از جونم منوبابایی عاشقتیممممممممممممممممممممممممممممم

 

مامان بزرگ عزیزم(عمه ی بابایی)و حسام جونبوس

حسام وماهور جونمممممم بغل بابای حساممحبت

سومین مروارید نازت (بالا سمت چپ)

چهارمین مرواریدت(بالا سمت راست)

 

 

 

 ریخت و پاش کردن شروع میشودهیس

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

مامانی مینا
4 بهمن 94 0:12
رویش چهارمین مرواریدت مباااااااااارک فرشته کوچولوووووو. کوتاهی موهاتم مبارک باشه حسام جونم. من که اصلاً از دلم نمیاد موهای ماهان رو کوتاه کنم.
مامان حسام
پاسخ
فدات عزیزم اخه ماشالله ماهان جون مو داره همه جای موهاشم یه دسته ولی حسام فقط بالای سرش مو داشت فقطم بالاشو کوتاه کرد که با بغل موهاش یه دست بشه و انشالله کل موهای سرش یه دست در بیاد
کیان
5 بهمن 94 13:40
خاله اینا رو برای مامان من نوشته بدیددستتون درد نکنه.ولی خوب کله من خیلی وضعیت خراب شده بود حالا یک سری تنبهات برای بابایی در نظر گرفتم که شرحش تو وبلاگ هست مبارک باشه دندونهای حسام جون نگران وزن نگرفتنش نباشید ما بچه ها تو یک دوره هایی سرعت رشدمون کم و زیاد میشه
مامان حسام
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم هر چقدم موهات خرابشه بازم جیگری کیان جونننن.وای وای پس منتظر به روز شدن وبلاگتم عزیزممممم.چی بگم متین جون درسته خیلی نگرانم امیدوارم به زودی درست بشه حداقل ذره ای وزن گیریش بهتر شه