واکسن چهارماهگی
سلام گل پسر مامان الهی قربونت برم که انقدر آرومی
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر نعمت بی نظیری که بهم عطا کردی
عزیز مامان من و بابا خیلی دوست داریم و از لحظه به لحظه با تو بودن داریم لذت میبریم
وجودت به زندگیمون رونق داده.از وقتی تو هستی زندگیمون هزار رنگ شده سعی میکنم از ثانیه های با تو بودن لذت ببرم چون این روزا دیگه برگشت پذیر نیست
خدارو شکر روز به روز داری بزرگتر میشی و مامان و بابا از وجودت بهره مند
جدیدا خیلی سر و صدات زیاد شده جیغ میکشی قهقهه میزنی منم با تک تک حرکاتت ذوق میکنم
خوب حالا از غلت زدنت بگم که یه مدت چون ختنه شده بودی نذاشتیم غلت بزنی فکر میکردم شاید یادت بره ولی 11 روز بعد از ختنه شدنت دوباره غلت زدی یعنی 4 ماه و 2 روزت بود و قضیه از این قرار بود که شستمت و برای تعویض پوشکت نشسته بودم خواستم 10 دقیقه پوستت بدون پوشک استراحت کنه تو همین حین داشتم با بابا حرف میزدم در عرض شاید 30 ثانیه حواسمو ازت برداشتم یهویی چشمم بهت افتاد دیدم به حالت سجده موندی
برامون خیلی جالب بود کلی خندیدیم و چنان ذوقی کردم که خدا میدونه بعد لباست و پوشوندم گذاشتمت رو تشکت دوبار غلت زدی منم همچنان ذوق زده شده بودم.
4 ماه و 5 روزت بود که واکسن 4 ماهگیت و زدیم. وووویییییییییی
شبش تب کردی بمیرم برات تا صبح چند بار پاشویه ت کردم
عزیزم بابایی هم تا صبح پا به پای من بیدار موند و همراهیمون کرد (مرسی بابای مهربون)
خدارو شکر تا غروب هم خوب خوب شدی
شمال رفتنمون برای فردا کنسل شد برای بابا یه کاری پیش اومد که باید فردا انجامش بده حالا قرار شد پس فردا بریم دزسته که حالم گرفته شد ولی چه میشه کرد....
رفتیم و به سلامتی برگشتیم وحالا یه سری عکس از کوچولوی مامانی
کیک خاله پز (مرسی خاله مهربون)
(به ترتیب :حسام.مهیلا.ماهور)فدای 3 تاتون
عزیزم وقتی به دنیا اومدی یه تیرگی پهلوی پاهای کوچولوت پیدا بود اول فک کردیم کبود شده
به مرور زمان دیدیم نه خیر خال هستش احساس میکنم کمرنگ شده
کوچولوی مامان در حال خوردن پاهای خوشمزه
حسام در حال لبخند زدن به مامانش. قربونت برم عزیزم
همچنان مایل به چشیدنی
جدیدا یاد گرفتی با لبای کوچولوت ملچ ملوچ را میندازی خیلی هم نمکی میشی
نازگل مامان خسته شده الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
انفدر نازتو کشیدم تا آروم شدی
قربون چشای متعجب پسرم برم مـــــــــــــــــــــــــــــــــن