حسامحسام، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
پیوند من و بهترینمپیوند من و بهترینم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

حسام حس خوش زندگی

عکسای 11 ماهگی

سلام به پسر شیطونم  مامانی الان که شروع کردم به نوشتن شما تو خواب نازی امشب شما 11 ماهو 11 روزته که اومدم عکساتو بزارم تو وبلاگت و اینم بگم که کولاک کردی خیلی خیلی شیطونی کردی خرابکاری و ... بعد مدتها رکورد زدی یعنی 9ساعت بکوب بیدار بودی و دائم در حال شیطنت و اینور اونور رفتن اصلا آروم یه جا نمیشینی!!! خسته نباشی جونم خوب از کارای این ماهت بگم که با ورودت به 11 ماهگی ایستادن رو دو تا پاهات و یاد گرفتی و تایم ایستادنت روز به روز داره بیشتر میشه و مامان و بابا ذوق زده خیلی دوس دارم تا عید راه بیفتی انشالله که اینطورم میشه وامروز که 11 روز از 11 ماهگیت میگذره بعد اینکه وایستادی تونستی یه قدم به جلو برداری ولی بعدش زود نشستی انگار ت...
28 بهمن 1394

جان جانانم 11 ماهگیت مبارک

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 11 ماهگیت مبارک قند عسل 1 ماه دیگه تولدته عزیزم ماشالله چه بزرگ شدی وچقدر اینروزا خوب گذشت حسامم تاالان که11  ماهشه 6 تا مروارید خوشگل داره و دوباره چند روزه علائم دراومدن مروارید جدید پیش اومده حسامی مامان ازت چنتا عکس گرفته درسته خیلی هنرمندانه نیس ولی با عشق و کلی ذوق ازت گرفتم انشالله سالیان سال عمر مفید و با عزتی داشته باشی و امیدوارم عاقبت بخیر بشی هیچ دعایی بهتر از این نمیتونه باشه برات از ته دلم خوشیتو میخوام     آخجون الان از جا درش میارم خوب حالا نوبت این یکیه دوست داریم ماه تا...
18 بهمن 1394

دیدار با بزرگ فامیل.رویش چهارمین مروارید.کوتاهی مو

پسر قشنگم برای هر کدوم از این توضیحات باید پست جدا میزاشتم ولی باور کن انقدر وقت کم میارم اصلا هم نمیدونم روز و شبم چطور میگذره همش با تو سرگرمم خیلی هم شیطونی میکنی همش باید دنبالت باشم ببینم چیکار میکنی کجا میری که مبادا خدایی نکرده زمین بخوری.خیلی هم بهم وابسته ای جالبه برای خودت بازی میکنی تا میام از پیشت تکون بخورم گریه میکنی نمیزاری به کارام برسم حتی برای خودم به سختی غذا درست میکنم شبم که میشه منتظر میشم بابا بیاد بعد مشغول غذا درست کردن میشم یه چند وقت بود که غریبه میدیدی گریه میکردی ولی خداروشکر این عادت از سرت افتاد و الان دیگه گریه نمیکنی اول یه کم تو بغل خودم نگهت میدارم تا عادت کنی بعد میزارمت زمین و به راحتی بغل همه میری همینط...
3 بهمن 1394

اواخر 9 ماهگی ورویش سومین مروارید

با یه کم تاخیر اومدم هفته ی پیش رفتیم خونه حاجی بابا خیلی هم بهمون خوش گذشت اونجام دست از شیطنت برنداشتی یا سرت تو لباسشویی بود یا همش تلفن به دست بودی یا دره کابینتارو باز میکردی البته یه روزم دره کابینتو باز کردی روغنو برداشتی شانس آوردم درش کیپ بود ولی یه کم خودتو روغنی کردی و در آخر کاری کردی که جلوی تی وی  و پوشوندیم به چیزی دست نزنی همش دست مینداختی وسایل دورشو بر میداشتی آی شیطونک تو پست قبلی که اواخر هشت ماهگی و وروده 9 ماهگیت بود اسهال شدید گرفتی تا 17 روز ادامه دار بود تشخیص به ویروس داده شد یه چند روز بعدش دیدم دندون نیش بالا درومده خیلی تعجب کردم فک نمیکردم قبل خرگوشیا دندون نیش درمیاد اخه همیشه فقط خرگوش بال...
17 دی 1394

نیم رخ زیبا ویک نیم روز هپلی مپلی

همیشه از دیدن نیم رخ زیبات لبخند  رو لبام میشینه عزیزترینممممممممممم اینجا داری پسر همسایه رو نگاه میکنی (داشت دوستشو دنبال میکرد)حیرت زده شده بودی فدای چشمات لپ لپک مننننننننننننننن هپلی مامان اینجا نهارت و نوش جان کردی صورتتو شستم همه جات و خیس کردم یه کم بازی و شیطنت بعد پیش به سوی پاکیزگی اینم یه مدل نشستن ...
6 دی 1394