عکسهای پنج ماهگی عشق مامان
اینجا همه حواست به توپت بود
وقتی صدات کردم اینطوری نگام کردی
اینجام میخواستی دوربین و از دستم براری
قربون چشمای گردت برم مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
در حال هام کردن خانوم گاوی مورد علاقه ت
حسام بغل دایی جونش
حسام با باباجونش در حال خوردن ماکارونی
انقدم دوس داشتی و ملچ ملوچ میکردی که دلم نمیومد بهت ندم
اینجام طبق معمول میخواستی دوربینو از دستم بقاپی
اه کاری به کارم نداشته باشین میخوام بخوابم
مامان یه لحظه ......
مدل جدید: از اوایل 5 ماهگی این مدلی میخوابی
عزیزم این ماه سرم خیلی شلوغ بود عروسی داشتیم اونم 2 تا فاصله شم کم بود بعدش هم یه مهمونی
و از طرفی هم خودم مریض شدم نتونستم وبلاگت و زودی به روز کنم
روزای مریضیم مامانی(مامان مامان)پیشم بود و ازت مراقبت کرد چون نمیتونستم بهت خوب رسیدگی کنم
مرسی مامانیییییییییییییییییییییییی
انشالله سر فرصت حالم بهتر شد نگفته هام رو جبران میکنم
خوب حالا اومدم که از کارات بگم
اول از همه اینو بگم که از وقتی وارد ماه پنج شدی خیلی زبل بلا و شیطون شدی اینو به وضوح میشه فهمید
قیافه ت هم به نظر خودم تغییر کرده
به زبون نینیها باهام کلی حرف میزنی یه جاهایی از حرفات داد هم میزنی انگار که عصبانی میشی
منم در جوابت همیشه میگم(بلـــــــــه بلــــــــه تو راس میگی)
کلی ذوق میکنی جیــــــــــــــــــــــــغ میزنی و ذوقت و اینطوری نشون میدی
وقتایی که گریه میکنی تا صدامو میشنوی و نازتو میکشم نگام میکنی میخندی منم قند تو دلم آب میشه
لبات و بهم نزدیک میکنی آب دهنت و میدی بیرون صدا در میاری پوففففففففففففف میکنی آخ آخ
جلوی آینه عقب جلوت میکنم ذوق میکنی وقتی منو خودت و جلوی آینه میبینی و با هم حرف میزنیم شکلک در میاریم دست تکون میدیم برات جالبه خوشت میاد
باهات دالی موشه بازی میکنم عروسکتو جلوی چشمت میزارم وقتی میگم دالییییییی قهقهه میزنی قربونت برم الهی که همیشه بخندی
عروسکای تشکت و میکنی و فشار میدی بعد میزاری دهنت ماشالله زورتم زیاده
امروز جغجغت و محکم زدی به سرت خیلی خیلی ترسیدم آخه خیلی بد گریه کردی فک کردم خدایی نکرده چیزت
شده اینم بگم که من به سر خیلی حساسم واسه همین خیلی ترسیدم بنده خدا حاجی ماما(مامان بابا)هم خیلی ترسید پیشونیت قرمز شد یه کم هم خونمرده شد نبینم گریه ت و مامانی
خداروشکر خیلی خوش اخلاقی تاحالا که روابط اجتماعیت خوب بوده بغل همه میری لبخند میزنی بخاطر همین اخلاق خوبت همه دوس دارن بغلت کنن(آفرین دردونه م همیشه همینطوری بمون)
تا میزارمت زمین زودی غلت میزنی سینه تو میاری بالا میخوای خودت و بکشی جلو ولی هنوز موفق نشدی
م مممممم زیاد میگی مخصوصا وقتی خسته میشی گریه میکنی واییییییی یعنی میخوای مامان بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیـــــلی کنجکاوی وقتی شیر میخوری حواست به همه جا هس تا صدا میشنوی یا کسی و میبینی صورت نازت و برمیگردونی ببینی چه خبره؟موقع شیر خوردن خیلی بازیگوشی میکنی بخاطر همین شیر خوردنت یه جور معضل شده برام
و الان که دارم ثبت خاطره میکنم شما تو خواب نازی(آسوده بخواب عزیز دلم)