نوروز 95
با کلی تاخیر سلام و سال نو مبارک
حسام جونم انشالله 100 تا از این عیدارو ببینی و پشت سر بزاری
این یه ماهی که ننوشتم برات خوب مقصر من نیستم خیلی پرتحرک شدی و من وقتی برای به روز کردم وبلاگت نداشتم البته اینم که خیلی هم بامزگی میکنی برامون و کلی باهات شادیم و میخندیم
2 3 روز مونده به عید خیلی بیقراری میکردی و اولین روز عید رسما مریض شدی و تاهفتم درگیر سرماخوردگیت بودم که بعد متوجه شدیم اصلا سرماخوردگی نبوده و تو گلوت پوست تخمه و استخون و تیکه سیب مونده بود اخه هر چی میخوردی بالا میاوردی و من حسابی نگران و کلافه شده بودم و فکر میکردم سرماخوردگیت داره تشدید میشه بعدبردیمت پیش یه خانومی گفت گلوش چیز میز مونده بعد اینکه دراورد رسما خوب خوب شدی نه دیگه بالا آوردی نه آبریزش داشتی اینم بگم تو اون چند روز نتونستم جایی برم و رسما منو خونه نشین کردی ولی بعدش رفتیم خونه مامان(مامان مامان)اونجا حسابی خوش گذروندیم و خستگی و ناراحتی این چند روزی که خونه بودم از یادم رفت
انشالله همیشه تنت سالم باشه و دیگه هیچ وقت اذیت شدنتو نبینم
از کارای این روزات بگم بای بای میکنی اونم دودستی کنترل گوشی یا هر چیزی که دستته رو میبری سمت گوشت و الو الو میکنی
به سمته بالش اشاره میکنم میگم حسام بیا لالا میای و سرتو زودی میزاری رو بالش
یه چیز خطرناک دستت باشه صدات که میکنم حسام زودی اون شی رو میگیری طرفم یعنی بیا
در ورودی اگر باز باشه زود میری سمت در یا سمت تی وی یا وسیله ای که برات خطرناکه وقتی میگم برگرد زودی روتو برمیگردونی میای سمتم
صدای زنگ آیفون یا تلفن که میاد زود میری سمتش و آیفونو نگاه میکنی میگی باباآخه من فدای تو بشم که وقتی بابا خونه نیس فکرت پیششه وقتی بابا میاد خونه دستاتو باز میکنی یعنی منو بغل کن
وقتی میگم بگو ماما میگی (مه)مخفف اسممو میگی
جدیدا همش میدوی و قهقهه میزنی و ذوق میکنی کافی بیام سمتت جیغ میکشی میدوی و از دستم در میری
الان چند وقته (تقریبا بعد تولدت)جوجو میگی اونم خیلی بامزه
وقتی میگم حسام بگو جوجو میگی زوزو کلی کیف میکنم
همچنان 8 تا دندون داری و فعلا از دندون خبری نیس
یه چنتا عکس ازت گرفتم مامان جون همینا از دستم برمیومد امیدوارم راضی باشی
از کیفیت عکسا راضی نیستم بماند که نی نی وبلاگ بعد آپلود کیفیت عکساش میاد پایین
ولی خودمم مقصرم باید از نزدیک میگرفتم
لباسای عید عشقممممممممم
آخه من فداتم کوچولوی شیرینم
روز اول عید خونه حاجی مامان
فدای مرواریداتم منننننننننننننن
از اینجا به بعد هم عکسای 13 ماهگی
هیچ وقت پستونک و شیشه نخوردی الانم فقط گاز میزنی ولی میک نه
من فدای نگاهتم اخه نفسم
ودر آخر لذت بردن از یه خواب خوش(همیشه آسوده بخواب شیرینم)
تا بعد